avaava، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
وبلاگم:)وبلاگم:)، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره
نوشتن خودم توی وبلاگم^^نوشتن خودم توی وبلاگم^^، تا این لحظه: 3 سال و 30 روز سن داره
طوطی ام طلا 💛طوطی ام طلا 💛، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
🖤بلینک شدنم💗🖤بلینک شدنم💗، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
💜آرمی شدنم💜💜آرمی شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
💗فوراور شدنم💟💗فوراور شدنم💟، تا این لحظه: 3 سال و 19 روز سن داره
💙مای شدنم💜💙مای شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
💛مومو شدنم💜💛مومو شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
🖤نورلند شدنم💜🖤نورلند شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
💗Friendship With Lisa💜💗Friendship With Lisa💜، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه سن داره
🤍آی آر تروپر شدنم💙🤍آی آر تروپر شدنم💙، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
💙Friendship with Nasrin💛💙Friendship with Nasrin💛، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره
🖤اوربیت شدنم🤍🖤اوربیت شدنم🤍، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
❤Friendship with Bahar💛❤Friendship with Bahar💛، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
💜Friendship with Sana❤💜Friendship with Sana❤، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
Creative destructionCreative destruction، تا این لحظه: 2 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
JinHeeJinHee، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
هتل هایدویهتل هایدوی، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
🤍آلفا شدنم💙🤍آلفا شدنم💙، تا این لحظه: 11 ماه و 29 روز سن داره

Avas memories

(:

قدمی با دخترم (4)

یه زمانهایی هست که یه عالمه کار رو سرت ریخته و یه وروجک خانوم هم مدام پشت سرت نق میزنه  اینجاست که به دنبال راهکاری برا سرگرم کردنش میگردی و نتیجه این میشه . . .   یه کاسه بزرگ آب و یه اسکاج تمیز میزاری و البته یه سفره زیر پاش وهمه ظرفهای اسباب بازیش و میاری تا بشوره هرچند ممکنه همه جا خیس بشه ولی ارزشش و داره    و در آخر میریم سراغ دییییییییییییگ  _______________________________________________________________________ در همین راستا کار دیگه ای که میتونید انجام بدید اینه که مقداری لوبیا بهش بدید که بره وتوی قابلمه اش بریزه و براتون یک غذای خوشمزه بپزه ولی مثل ما باید تا چند روز از زیر دست...
16 مهر 1392

شیرین زبون (2)

  مامان : عزیز من کیه؟ آوا : آوا مامان : عمرمن کیه؟ آوا : آوا مامان : آوا تو عشق منی؟ آوا : نههه مامان : پس عشق کی هستی؟ با همون خوش زبونیش لبخند زد و گفت : عشق نجمه ز..... (اسم و فامیلم و کامل گفت) چهارشنبه 92/7/17 ...
16 مهر 1392

قدمی با دخترم (3)

  مشغول مرتب کردن عکسهای آوا خانوم بودم و این عکسها رو یافتم و دیدم بهترین کار اینه که تا کوچولوی من خوابه اینارو بزارم روی وبلاگش. و اینم چند بازی دیگه که باهم انجام دادیم ... ایده این بازی رو از یکی از سایتها یا وبلاگها گرفتم و همینجا عذرخواهی میکنم که اسمش و به یاد نمیارم وسایل لازم : مقداری کاغذ رنگی و یه پاکت نمک و یه کوچولوی مشتاق کاغذ رنگیها رو نوار نوار بریدم و بهم چسبودندم و توی یه ظرف لبه دار گذاشتم که نمکها بیرون نریزه (البته لبه ظرف ما زیادی بلند بود و یه کم آوا رو با مشکل روبه رو کرد) خلاصه نمک فراوان روی کاغذها ریختم تا پنهان شدن حالا در اختیار دخملی بود تا هر کاری دوست داره انجام بده. اثر دست و انگشتاش و م...
16 مهر 1392

قدمی با دخترم (2)

  یک روز تابستون بود و ما شیراز بودیم و دختری که منتظر همبازی و بازی جدید . در این حین به یاد گِل رُسهای خاله مریم افتادم که خیلی قشنگ همه رو بسته بندی و مرتب کرده و توی زیر زمین گذاشته بود ... و به این ترتیب من آوا و ارسلان رو برداشتم و رفتیم توی حیاط و رفتم سراغ یه بسته از گلها یه لگن آوردم که گلها رو خیس کنم تا نرم و شکل پذیر بشن ولییییییییییییی چشمتون روز بد نبینه ،همونجا آوا خانوم دست و پاش شل شد ونشست پای لگن و بقیه ماجرا رو خودتون ببینید واین بلایی بود که به سر گلها امدوچه بسا مقداری از آنها نوش جان هم شدند ( تیرماه 92 ) ...
16 مهر 1392

قدمی با دخترم (1)

  عزیزم میخوام از آرد بازی که باهم انجام دادیم عکس بزارم و چون عکسا زیاده میریم باهم در ادامه مطلب ... رفتیم تو حیاط خونه آقاجون و یه ظرف آرد گذاشتم جلوت میدونی اولین کاری که کردی چی بود؟؟؟ اینکه آردها رو چشیدی قربونت برم من بعد تمام صورت و موهات و آردی کردی بعد که حسابی ازشون خوردی و دیدی مزه اش خیلی تعریفی نداره باهاش بازی کردی بعد نوبت به خالی کردن ظرف رسید بعد آرد و با کمی آب خمیر کردم اول خیلی بدت امد ولی بعد کمی با خمیرها هم بازی کردی توی عکسهای بالا شما 13 ماهه هستی ...
16 مهر 1392

بادبادک (1)

من دلم میخواهدخانه ای داشته باشم پردوست بردرش برگ گلی میکوبم روی آن با قلم سبز بهار مینویسم: خانه دوستی ما اینجاست   تا که سهراب نپرسد دیگر خانه دوست کجاست ________________________________________________________________________ و اما جریان بادبادک چیست؟ دخترم چندماهه بود که به این فکر افتادم توی این جامعه ای که بچه ها همبازی ندارن و با تعداد کمی از افراد درتماس هستند و تمام زندگیها ماشینی شدن و تمام سرگرمی بچه ها شده نشستن توی چهاردیواری خونه ها و تماشای تلویزیون و بازی با کامپیوتر و لپ تاپ و موبایل و آی پد و پلی استیشن و... چه کاری میتونم برا دخترم انجام بدم که هرچه کمتر به این سمت و سو کشید...
14 مهر 1392

شیرین زبون (1)

عزیز من این روزها حرفایی میزنه که من از شنیدنشون خیلیییییییییی لذت میبرم.حرفهایی که مثل آب زلاله حرفهایی که از دل کوچیک ولی دریاییش میاد . دوست دارم مامانی از آنجایی که حافظه من یاری نمیکنه عاشقانه های دخترم و به خاطر بسپارم تصمیم گرفتم پست های شیرین زبون و به وبلاگش اضافه کنم    مامان : عشق من کیه؟ آوا : آوا مامان : نفس من کیه؟ آوا : آوا مامان : عمرمن کیه؟ آوا : آوا . . . مامان : عشق من میشی؟ آوا : نه،من کوچیکم ، بزار بزرگ بشم بعد عشقت میشم مامان :  یک شنبه 92/7/14 ...
14 مهر 1392

تولد 2 سالگی

 فرشته من 2 ساله شدی 2ساله که قدم به قدم و لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه با همیم البته بدون در نظر گرفتن 9 ماهی که وجودت درون من بود . عزیزم تو شایسته بهترینها هستی . امسال روز تولدت متاسفانه بابا بوشهر بود و ما شیراز و نتونست کنارمون باشه ماهم این روز قشنگ رو با آقا جون و مامان جون و خاله ویدا و خاله مریم و دایی و زن دایی و ارسلان جشن گرفتیم. البته تعدادی مهمان ناخوانده هم داشتیم که از حضورشون خوشحال هم شدیم.(خانم نقی زاده به همراه خاله مونا -بردیا-مبینا-مبین-خاله هانیه-مریم ) عزیزم 2 ساله شدنت مبارک  مابقی عکسها ادامه مطلب:   دوست دارم خیلییییییییییییییییییییییییی زیاد ...
10 مهر 1392

تولد تو

آوا جان: خداوند را شاکرم برای بهترین لحظه ی زندگیم که قابل توصیف نیست . ای بهترین بهانه ی زندگی ، زندگیم  با تو معنا گرفت . همه ی عشق ومهرمادرانه ام نثارت....... تپش قلبم برای توست. دومین بهار زندگیت مبارک ...
10 مهر 1392

دنیای واژگان آوا (5)

 عزیز دلم به خوبی برامون حرف میزنه عاشق بفرمایید گفتناشم هرچیزی به هر کسی میخواد بده خیلی خوشگل میگه بفرمایید وهرچیزی هم که بهش میدیم میگه مرسی   خداخظ ............ خداحافظ عمو مِصا .......... عمو رضا خابیدا ............. خاله ویدا شَبیا .............. شکیبا سوت .............. فوت عمو اَزینا ......... عمو عدنان زَمَ مو .............. زن عمو یک شنبه    92/2/15 ...
21 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Avas memories می باشد