avaava، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
وبلاگم:)وبلاگم:)، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره
نوشتن خودم توی وبلاگم^^نوشتن خودم توی وبلاگم^^، تا این لحظه: 3 سال و 30 روز سن داره
طوطی ام طلا 💛طوطی ام طلا 💛، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
🖤بلینک شدنم💗🖤بلینک شدنم💗، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
💜آرمی شدنم💜💜آرمی شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
💗فوراور شدنم💟💗فوراور شدنم💟، تا این لحظه: 3 سال و 19 روز سن داره
💙مای شدنم💜💙مای شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
💛مومو شدنم💜💛مومو شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
🖤نورلند شدنم💜🖤نورلند شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
💗Friendship With Lisa💜💗Friendship With Lisa💜، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه سن داره
🤍آی آر تروپر شدنم💙🤍آی آر تروپر شدنم💙، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
💙Friendship with Nasrin💛💙Friendship with Nasrin💛، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره
🖤اوربیت شدنم🤍🖤اوربیت شدنم🤍، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
❤Friendship with Bahar💛❤Friendship with Bahar💛، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
💜Friendship with Sana❤💜Friendship with Sana❤، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
Creative destructionCreative destruction، تا این لحظه: 2 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
JinHeeJinHee، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
هتل هایدویهتل هایدوی، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
🤍آلفا شدنم💙🤍آلفا شدنم💙، تا این لحظه: 11 ماه و 29 روز سن داره

Avas memories

(:

شب ویژه (خاطره اصلی)

بچه ها این خاطره یه جورایی قسمت دومه قسمت اول تو وبلاگ داداشمه وبلاگ داداشم(کلیک کنید) http://aradjoukar.niniweblog.com/ اینم لینک وبلاگ داداشم خب بریم سراغ خاطرات دیروز عصر دایی وحید و خاله لادن رفتن باغ و منم تقریبا نا امید شده بودم که برگردن و شبمون به هم بریزه . اما ساعت 10 اینا بود که برگشتن (یوهووووووووووو) ما هم رفتیم بالا و همبرگر خوردیم (و منی که کلا عکس یادم می ره✌🏻😐) خلاصه آراد هم کامل نخورد همبرگرش رو چون مامانم فکر می کرد دایی اینا دیر میان و همبرگر می ره برای فردا شب به آراد شام داده بود و اضافه همبرگر آراد مال من شد 😎 خلاصه خوردیم و برگشتیم پایین (خونه مامان بزرگم دو طبقه هست و طبقه اول خودشونن و طبقه دوم دایی و...
2 تير 1400

شرح وبلاگ

می خواستم شرح وبلاگ رو عوض کنم اما شرح قبلی خاطره ای از مامان بابام بود برای همین تو این پست سیوش می کنم این وبلاگ شرحی است بر حضور و رشد تنها گل زندگی ما (مامان نجمه و بابا دارا)امیدواریم این خاطرات روزی شادی بخش آوای برومندمان گردد. 1400/3/20
20 خرداد 1400

سلام سلام!

سلام🤗 آوا هستم 💜 اولین باره خودم توی وبلاگم چیزی می نویسم🙃 از این به بعد دیگه خودم می خوام توی وبلاگم بنویسم قبلا مامان بابام می نوشتن اما حالا دیگه خودم می نویسم🐾 توی این مطلب نمی خوام زیاد چیزی بنویسم اما مطلب بعدی ای که می نویسم درباره خودمه 😇 بای بای
14 فروردين 1400

اولین اردوی خانوادگی

روز جمعه 2 اسفند 92 یا یچه های بادبادک رفتیم اردوی خانوادگی چاهکوتاه. ساعت 9:45 رسیدیم و از همون لحظه که از ماشین پیاده شدیم شما شروع کردی به یدوبدو کردم و بازی کردن و اصلا کاری به ما نداشتی. خیلی خوشحالم که اینقدر اجتماعی هستی و راحت با بچه ها دوست میشی و ارتباط برقرار میکنی یعنی اینقدر خاک بازی کردی که از سر تا پات خاکی بود و حسابی لذت بردی . . .   روز جمعه 2 اسفند 92 یا یچه های بادبادک رفتیم اردوی خانوادگی چاهکوتاه. ساعت 9:45 رسیدیم و از همون لحظه که از ماشین پیاده شدیم شما شروع کردی به یدوبدو کردم و بازی کردن و اصلا کاری به ما نداشتی. خیلی خوشحالم که اینقدر اجتماعی هستی و راحت با بچه ها دوست میشی و ارتباط برقرار ...
9 اسفند 1392

اولین تجربه نمایش عروسکی

روز سه شنبه 15 بهن بود که عصر با بابایی رفنیم نمایش عروسکی خاله بهاره و روباه آوازه خوان. مدتها بود دوست داشتم همچین برنامه ای ببرمت تا اینکه این نمایش توی بوشهر روی صحنه رفت . همون ابتدا که رسیدیم آیلا و ثنا رو دیدیم. (دوستای خانه بازیت) رفتیم توی سالن و ردیف سوم نشستیم. نمایش خوبی بود و شما هم دوست داشتی و لذت بردی.بعداز اتمام نمایش هم که مثل بقیه بچه ها رفتید روی سن و عکس گرفتید و شما هم ول کن نبودی و با آقا سگه و آقا روباهه سرگرم یودی . درواقع آخرین نفرابی که از سالن رفتن بیرون ما بودیم   ...
1 اسفند 1392

برف هوراااااا

سلام عزیز دل مامان دختر نازم امسال بخت با ما یار بود و نه تنها زمان بارش اولین برف زمستانی شیراز بودیم بلکه بعد از 18 سال یه برف سنگین بارید.شیراز هر سال برف میباره ولی نه به این سنگینی.   عکسها در ادامه مطلب... سلام عزیز دل مامان دختر نازم امسال بخت با ما یار بود و نه تنها زمان بارش اولین برف زمستانی شیراز بودیم بلکه بعد از 18 سال یه برف سنگین بارید.شیراز هر سال برف میباره ولی نه به این سنگینی. 9دی ماه بابا مارو آورد شیراز چون نزدیک امتحاناش بود و علاوه بر آن یه عالمه کار عقب افتاده داشت که باید انجام میداد و با وجود ما نمیتونست از پس همه کارهاش بر بیاد پس ما ناچارا باید چند هفته ای شیراز بمونیم اولین برف را 11دی ماه تجرب...
20 دی 1392

باد بادک (4)

سلام به روی ماهتون  به چشمون سیاهتون  این دفعه اومدم با فعالیتهای اخیری که در خانه بازی انجام دادیم . . . سلام به روی ماهتون  به چشمون سیاهتون  این دفعه اومدم با فعالیتهای اخیری که در خانه بازی انجام دادیم یکی از برنامه ها که خاله فرخنده در نظر داشت آموزش رنگ ها بود که با آشنا سازی بچه ها با 3 رنگ اصلی شروع شد جلسه اول: نقاشی با پاستل جلسه دوم : نقاشی با آب رنگ **توی این عکسها صورت آوا خانوم و پشه گزیده بود و به این شکل در اومده بود و هرکس ازش میپرسید صورتت چی شده جواب میداد پشه بوس کرده    جلسه سوم :  در ابتدا مقداری آب شکر و قلم مو در اختیار بچه...
19 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Avas memories می باشد