avaava، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
وبلاگم:)وبلاگم:)، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره
نوشتن خودم توی وبلاگم^^نوشتن خودم توی وبلاگم^^، تا این لحظه: 3 سال و 30 روز سن داره
طوطی ام طلا 💛طوطی ام طلا 💛، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
🖤بلینک شدنم💗🖤بلینک شدنم💗، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
💜آرمی شدنم💜💜آرمی شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
💗فوراور شدنم💟💗فوراور شدنم💟، تا این لحظه: 3 سال و 19 روز سن داره
💙مای شدنم💜💙مای شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
💛مومو شدنم💜💛مومو شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
🖤نورلند شدنم💜🖤نورلند شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
💗Friendship With Lisa💜💗Friendship With Lisa💜، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه سن داره
🤍آی آر تروپر شدنم💙🤍آی آر تروپر شدنم💙، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
💙Friendship with Nasrin💛💙Friendship with Nasrin💛، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره
🖤اوربیت شدنم🤍🖤اوربیت شدنم🤍، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
❤Friendship with Bahar💛❤Friendship with Bahar💛، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
💜Friendship with Sana❤💜Friendship with Sana❤، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
Creative destructionCreative destruction، تا این لحظه: 2 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
JinHeeJinHee، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
هتل هایدویهتل هایدوی، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
🤍آلفا شدنم💙🤍آلفا شدنم💙، تا این لحظه: 11 ماه و 29 روز سن داره

Avas memories

(:

حس خوب و بد این روزهای من

          *نمیدونی چه حس خوب و قشنگیه وقتی میبینی دختر کوچولوی نازت نشسته و داره برای خودش کتاب میخونه ، شعر میخونه ، بازی میکنه و برای عروسکاش مادری میکنه ، دوست داری همینجور بشینی و نگاش کنی و تو دلت قربون صدقش بری   **نمیدونی چه حس خوبیه وقتی میبینی دختر کوچولوت که تا چند ماه پیش برای همه کاراش محتاج تو بود الان دیگه همه کارهاش و دوست داره خودش انجام بده و توی کارهات هم کمکت کنه ***نمیدونی چه حس خوبیه وقتی میاد و میگه مامان میخوام بیام بغلت و میاد توی آغوشت و تو از بوی تنش مست میشی و بهش میگی دوست دارم و اونم بلافاصله میگه منم دوست دارم  ****و چه حس خوبیه لحظه لحظه دیدن و بوییدنت ****...
16 آذر 1392

آوا پیکاسو (1)

آوا توی دفترش  کشیده عکس خورشید  خورشید خانوم زیبا  به روی آوا خندید           ابر سیاه وسفید           آهسته رفت رو خورشید           خورشید تو نقاشی           اخماشو در هم کشید                    یک دفعه اشکای اون                    بارون میشه می باره                    تو کوه ودشت وصحرا              &...
4 آذر 1392

قدمی با دخترم (6)

سلام و صد سلام ما معمولا تخم مرغ و دونه ای و کم کم میخریم ولی یه روز همسری که خودش به تخم مرغ علاقه زیادی داره یه شونه تخم مرغ خریده بود (البته اگه الان خودش بود میگفت شام برام درست نمیکنی مجبورم تخم مرغ بخورم  ) خلاصه اینکه وقتی خواستیم شونه تخم مرغ و دوربندازیم نگاهی بهش انداختیم و تصمیم گرفتیم بلایی به سرش بیاریم و بعد سربه نیستش کنیم بریم ببینیم ... برای دخملی گواش گرفته بودیم ولی هنوز مورد استفاده قرار نگرفته بود پس شونه تخم مرغ و رنگهارو در اختیار آوا خانوم قرار دادیم تا یه شونه تخم مرغ رنگارنگ به ما تحویل بده که نتیجه کاررو میبینید البته این نتیجه 1 ماهه ، آخه وقتی خسته میشد ما جمعش میکردیم تا روزهای بعد که خودش ابراز...
4 آذر 1392

آوا و عکس (2)

تعدادی از عکسای 22 ماهگی عزیز دلم   آوا درباغ ارم - 5 اردیبهشت   (برای دیدن بقیه عکسها با هم میریم به ادامه مطلب) آوا و پسردایی ارسلان  مهندس آوا آوا و خرسی اینجا تازه از شیر گرفته بودمش و برای خواب بعدازظهرش سرگرم بازیش کردم تا خوابش برد کشوهای دراور رو درآورده بودم جابه جا کنیم که شده بود محل بازی آوا خانوم آوا و ببعی آوا و دریا زمانی که آوا خانوم تصمیم میگیره با تمیز کردن در به مامان کمک کنه ...
1 آذر 1392

شیرین زبون (4)

یه روز زیبای پاییزی بود با دختری نشسته بودیم پنجره را هم باز گذاشته بودیم و از هوای مطبوع پاییزی لذت میبردیم که یک مرتبه پنجره بسته شد و ... آوا : مامان عمو پنجره رو بست؟(عمویی در کار نبود) من : نه مامان باد بود آوا : باد که دست نداره !!!! من :   و البته توضیحاتی دررابطه با باد و قدرت باد با نشان دادن فوت     -------------------------------------------------------------------------------------------------------- خاله مریم آمده بود بوشهر و یه روز عصر که تلویزیون هیچ برنامه ای نداشت ... خاله مریم :  بیا بزنیم رادیو آوا آهنگ گوش بدیم و خاله مریم رادیو آوا رو گرفت آوا : خاله رادیو من گرفتی ؟؟؟؟؟؟...
1 آذر 1392

من یار مهربانم (1)

خدا رو صدهزار مرتبه شکر که دخترم به کتاب علاقه داره.   آوا خانوم در 18ماهگی: الان دختر کوجولوی ما توی 26امین ماه رندگیشه ولی دوست دارم از اولین کتابهاش هم عکس بزارم که همیشه به یادمون بمونه . برای دیدنشون بریم  ادامه مطلب . .   . این کتابها اولین کتابهایی بود که توی 11 ماهگی براش خریدیم عالی بودن و هنوزم دوسشون داره ...
28 آبان 1392

آوا در ماههای اخیر...

  عزیزم 26 ماه گذشت.روزها و ماهها با سرعت هرچه تمامتر درگذرند. این شما هستی که داری روزهای مارو میسازی و مادر کنار شما شاد هستیم.   برای خوندن روزمرگیهای دخترم بریم ادامه مطلب . . .   * دخترم این روزها حسابی مستقل شدی هرکاری رو میگی خودم خودم و باید بدم خودت انجام بدی.خیلی دوست داری توی کارها کمکم کنی وبدو بدو خودت و میرسونی و میگی میخوام کمکت بدم مثلا امروز میخواستم سیب زمینی و هویج رنده کنم اومدی کنارم و میگی منم رنده کنم ، اول یه دونه هویجش خوردی و بعد هم سیب زمینی خام برداشتی خوردی  نمیدونم چه علاقه ای به سیب زمینی خام داری که هروقت میبینی میخوری. * تازگی یاد گرفتی اتاق و مرتب کنی و میای میگی میخوام مر...
28 آبان 1392

آوا و عکس (4)

اینم آوا و 25 و 26 ماهگی به روایت تصویر بریم ادامه مطلب ... وقتی که آوا خانوم ساعت 12 شب گرسنه میشه و از مامان جون تقاضای عدس میکنه  آوا در ساحل بندرگاه آوا خانوم بعداز خوردن یک شام مفصل عشق کوچولوی من هیچوقت فراموش نکن که من و بابایی چقدر دوست داریم ...
4 آبان 1392

شیرین زبون (3)

فدای اون بلبل زبونیت بشم من این روزا حسابی بلبل زبونی میکنی ، شعر میخونی ، قصه میگی و ... میای و شعرهایی رو که بلدی باهم قاطی میکنی و از خودت شعر درمیاری. امروز به آوا خانوم لواشک داده بودم داشت میخورد که یک مرتیه صدایی به گوشم خورد که داره شعر میخونه آوا : لواشکی داریم خیلی قشنگه      وقتی که میخوریم اینجور صدا میده      (وصداهایی از خودش در میاورد) شنبه 92/7/27   آوا 2 سال و 3 ماه ...
28 مهر 1392

قدمی با دخترم (5)

سلام و صد سلام ما آمدیم  یه بازی دارم عالی برای افزایش تمرکز کوچولوها برای این فعالیت باید برید یه مغازه خرازی و تعدادی کریستالهای مخصوص گل سازی و مقداری سیم نازک روکش دار گل سازی تهیه کنید و بعد . . . تکه ای سیم به طول مورد نیاز ببرید وبا کریستالها در اختیار کوچولوتون بزارید میبینید که با چه دقتی سعی میکنن سیم رو از مهره ها رد کنند شاید در ابتدا براشون سخت باشه ولی به سرعت تسلط لازم رو به دست میارن بعد یک طرف سیم رو با یک مهره ببندید و در اختیارشون قرار بدید ، بعداز چند دقیقه یک گردن بند زیبا تحویل میگیرید آوا خانوم 24 ماهه ...
25 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Avas memories می باشد