اولین دمرشدن آوا جون
مامانی تو این ماه اخیر خیلی سعی میکردی دمر بشی ولی موفق نمیشدی تا هفته گذشته روز جمعه90/8/27 شیراز بودیم و آماده شده بودیم حرکت کنیم بیایم بوشهر در آخرین لحظه شما یادت اومد که خودت و کثیف کنی منم با عجله وسایل تعویض و آماده کردم شما رو گذاشتم روی تشک تعویض و شلوارت و درآوردم بعد سرم و کردم بالا و داشتم با مامان جون اینا صحبت میکردم یه لحظه نگاه کردم دیدم وارو شدی یه لحظه گیج شدم تا فهمیدم چی شده دستت هم زیر بدنت گیر کرده بود سریع بلندت کردم و حسابی ذوقت کردم
البته از اون روز به بعد دیگه این کارو تکرار نکردی و داری تنبل بازی در میاری تا ببینم کی کاملا یاد بگیری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی