avaava، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره
وبلاگم:)وبلاگم:)، تا این لحظه: 13 سال و 21 روز سن داره
نوشتن خودم توی وبلاگم^^نوشتن خودم توی وبلاگم^^، تا این لحظه: 3 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
طوطی ام طلا 💛طوطی ام طلا 💛، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
🖤بلینک شدنم💗🖤بلینک شدنم💗، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره
💜آرمی شدنم💜💜آرمی شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره
💗فوراور شدنم💟💗فوراور شدنم💟، تا این لحظه: 3 سال و 21 روز سن داره
💙مای شدنم💜💙مای شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
💛مومو شدنم💜💛مومو شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره
🖤نورلند شدنم💜🖤نورلند شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره
💗Friendship With Lisa💜💗Friendship With Lisa💜، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
🤍آی آر تروپر شدنم💙🤍آی آر تروپر شدنم💙، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
💙Friendship with Nasrin💛💙Friendship with Nasrin💛، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره
🖤اوربیت شدنم🤍🖤اوربیت شدنم🤍، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
❤Friendship with Bahar💛❤Friendship with Bahar💛، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
💜Friendship with Sana❤💜Friendship with Sana❤، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
Creative destructionCreative destruction، تا این لحظه: 2 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
JinHeeJinHee، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
هتل هایدویهتل هایدوی، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره
🤍آلفا شدنم💙🤍آلفا شدنم💙1 سالگیت مبارک

Avas memories

(:

100 روزگی آوا جان

1390/9/5 0:18
نویسنده : Ava
582 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزدل ما 100 روزه شد  ن                    

ب

 

مامانی صد روزه شدی و روز به روز شیرینتر میشی اصلا در طول روز وقت آزاد برام نمیزاری الان هم ساعت 2 نیمه شب 90/8/12 است ومن شما رو خوابوندم و نشستم وبلاگتو برات مینویسم چون در طول روز نه فرصت دارم و نه انرژی.

تازگیها وقتی کسی کنارت نیست نق میزنی و انتظار داری جلو چشمات باشیم و یا باهات بازی کنیم

دختر قشنگم تو این مدت هنرمندتر شدی. تمام مدت در حال خوردن دستات هستی.

اا

جنب و جوشت بیشتر شده سعی میکنی که به روی شکم برگردی ولی هنوز موفق نشدی.

وای بعضی شبا وقتی میزارمت روی پاهام که بخوابی اینقدر تکون میخوری که میخوای خودت و بندازی پایین که ناچار میشم بزارمت زمین

وای مامانی امروز دیگه علاوه بر خوردن دستای خودت انگشت بابایی روگرفته بودی و تند تند میخوردی شکموی مامان که من بابایی رو دعوا کردم البته دستای بابایی تمیز بودا ولی شما ول نمیکردی

عزیزیم یه کار بامزه دیگه هم که امروز انجام دادی این بود که میخواستی با یه دستت عکس خرسهایی که روی آستین اون یکی دستت بودو بگیری نمیدونی من و بابایی چقدر خندیدیم

ب

از دیروز یه بازی جدید هم باهم انجام میدیم من یه پارچه میندازم رو صورتت و بعد میکشم پایین و دالی میگم خیلی ذوق میکنی و دست و پا میزنی.مامان قربون اون خنده هات بره  ل   

پسندها (1)

نظرات (1)

نورا
12 آبان 90 4:30
ایشالله صد ساله شه نه صدو بیست ساله شه نه صد وبیست سال کمه همیشه زنده باشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Avas memories می باشد