avaava، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره
وبلاگم:)وبلاگم:)، تا این لحظه: 13 سال و 23 روز سن داره
نوشتن خودم توی وبلاگم^^نوشتن خودم توی وبلاگم^^، تا این لحظه: 3 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
طوطی ام طلا 💛طوطی ام طلا 💛، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره
🖤بلینک شدنم💗🖤بلینک شدنم💗، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره
💜آرمی شدنم💜💜آرمی شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
💗فوراور شدنم💟💗فوراور شدنم💟، تا این لحظه: 3 سال و 23 روز سن داره
💙مای شدنم💜💙مای شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره
💛مومو شدنم💜💛مومو شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره
🖤نورلند شدنم💜🖤نورلند شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره
💗Friendship With Lisa💜💗Friendship With Lisa💜، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره
🤍آی آر تروپر شدنم💙🤍آی آر تروپر شدنم💙، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره
💙Friendship with Nasrin💛💙Friendship with Nasrin💛، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
🖤اوربیت شدنم🤍🖤اوربیت شدنم🤍، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
❤Friendship with Bahar💛❤Friendship with Bahar💛، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
💜Friendship with Sana❤💜Friendship with Sana❤، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره
Creative destructionCreative destruction، تا این لحظه: 2 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
JinHeeJinHee، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
هتل هایدویهتل هایدوی، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
🤍آلفا شدنم💙🤍آلفا شدنم💙، تا این لحظه: 1 سال و 2 روز سن داره

Avas memories

(:

حس مادری

1390/9/21 19:48
نویسنده : Ava
591 بازدید
اشتراک گذاری

پرنسس کوچولوی من نمیدونی چقدر از داشتن تو به خودم میبالم.

یه چیزی میخوام برات بگم که خودم هم اول باورش برام مشکل بود...

 

دیشب بعداز خوردن شیر ساعت 2 نیمه شب خوابت برد گذاشتمت توی گهوارت که راحت بخوابی(وقتی میایم شیراز گهوارت و هم برات میاریم که راحت توش بخوابی)منم خوابیدم

یه ربع بعد زدی زیر گریه بلند شدم و پستونکت و گذاشتم دهنت شولی بااینکه خواب بودی و چشمات و باز نمیکردی آروم نشدی بلندت کردم و گرفتمت توی بغلم دیدم آروم شدی و خوابیدی دوباره گذاشتمت توی گهوارت ولی بعد از چند دقیقه دوباره گریه کردی تا بغلت میکردم آروم میشدیسس

آخر کار خوابوندمت توی گهوارت و روسریم و گذاشتیم کنارت باورم نمیشد چرخیدی به سمت روسری و روسری رو بغل گرفتی و آروم شدی خوابیدی

باورم نمیشد نمیدونی چه حسی بهم داد نمیدونی چقدر ذوق کردم از اینکه اینجور کنار من و با بوی من آروم میشدی باور کن هیچ حسی زیباتراز این حس مادری نیست

خیلی دوست دارم بگیرمت توی بغلم بخوابم ولی به خاطر خودت اینکارو نمیکنم هم اینکه میترسم یه موقع دستای کوچولت بره زیر تنه من و هم اینکه نمیخوام به خوابیدن کنارمن عادت کنی چون بعدا اذیت میشی و برات سخته که توی اتاق خودت بخوابی

قربونت برم عزیزم ازت ممنونم که همچین حسهای قشنگی رو به من میدیط 

پسندها (1)

نظرات (1)

بابایی
24 آذر 90 22:22
قربونت برم من خیلی ذوق کردم دیدی بچمون چقدر باهوشه!!! تنبل خانوم خوب بغلش می کردی!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Avas memories می باشد