avaava، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
وبلاگم:)وبلاگم:)، تا این لحظه: 13 سال و 5 روز سن داره
نوشتن خودم توی وبلاگم^^نوشتن خودم توی وبلاگم^^، تا این لحظه: 3 سال و 16 روز سن داره
طوطی ام طلا 💛طوطی ام طلا 💛، تا این لحظه: 4 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
🖤بلینک شدنم💗🖤بلینک شدنم💗، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره
💜آرمی شدنم💜💜آرمی شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره
💗فوراور شدنم💟💗فوراور شدنم💟، تا این لحظه: 3 سال و 5 روز سن داره
💙مای شدنم💜💙مای شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 3 ماه و 16 روز سن داره
💛مومو شدنم💜💛مومو شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 16 روز سن داره
🖤نورلند شدنم💜🖤نورلند شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
💗Friendship With Lisa💜💗Friendship With Lisa💜، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
🤍آی آر تروپر شدنم💙🤍آی آر تروپر شدنم💙، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
💙Friendship with Nasrin💛💙Friendship with Nasrin💛، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره
🖤اوربیت شدنم🤍🖤اوربیت شدنم🤍، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
❤Friendship with Bahar💛❤Friendship with Bahar💛، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره
💜Friendship with Sana❤💜Friendship with Sana❤، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 11 روز سن داره
Creative destructionCreative destruction، تا این لحظه: 2 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
JinHeeJinHee، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
هتل هایدویهتل هایدوی، تا این لحظه: 1 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
🤍آلفا شدنم💙🤍آلفا شدنم💙، تا این لحظه: 11 ماه و 15 روز سن داره

Avas memories

(:

💚روزمرگی های سه شنبه و چهارشنبه^-^🌳

1400/6/17 11:39
نویسنده : Ava
115 بازدید
اشتراک گذاری

*سه شنبه 16 شهریور 1400*

صبح تقریبا مثل همیشه گذشت.کامپیوتر رو روشن کردم و نشستم پای کامپیوتر که یهو یادم اومد ماهگرد دوستی من و نسرینه☘️هپی مپی😄خلاصه ظهر هم همه اش پای کامپیوتر بودم که عصر شد.بابام میخواست بره محل کارش(ما بهش میگیم اداره یا مرکز😆) که آراد گیر داد برام حیوون خونگی ماهی بخر:| خلاصه بابام رفت و من ساعت 9 شب تازه یادم اومد مشقای زبانم رو بنویسم🤦🏻‍♀️مشقای زبانم رو نوشتم که یهو بابام اومد😍با یه ماهی فایتر آبی خوشگل که باله ی زیر شکمش یه رگه زرشکی داشت😍من و آراد اسمش رو گذاشتیم فی فی بهش غذا دادیم (خیلی میخورد :/) بعد عکسشو فرستادیم برا خاله ام.خاله ام گفت : این که پسرعموی بلوفیه! (خاله ام هم یه ماهی فایتر آبی داره اسم اونو گذاشته بلوفی^-^)


اینم فی فی^-^
بابام داشت فوتبال میدید منم کنار فی فی نشستم فوتبال دیدم بعدش برای آراد کتاب خوندم و خوابیدیم^-^

_____________________________________________________________________________________________________________________________________________

*چهارشنبه 17 شهریور 1400*
صبح مامانم برای کلاس زبان بیدارم کرد.بعد کلاس زبان اولین کاری که کردم این بود که با آراد به فی فی غذا دادیم.بعد دیگه تا ناهار براول استارز بازی کردم آراد هم نشست نگام کرد.ناهار لازانیای ماکارونی داشتیم:| ماکارونی آبکش رو بریزین تو ظرف با سسش مخلوط کنین روش پنیر پیتزا بریزین اگه دوست داشتین با زیتون حلقه ای تزئینش کنین بعد بزارین تو فر چیز خوشمزه ای از آب در میاد.خلاصه ظهر همه اش به اصرار آراد بازی کردم . عصر همینجوری تو خونه چرخیدم و کتاب خوندم.تا ساعت 12 شب کتاب خوندم که سنگدل تموم شد🥺با تموم شدنش احساس کردم مثل کاترین خالی شدم😔بعضی از شخصیت ها از جمله شخصیت مورد علاقه ی من ، جِست گذشته و سرنوشتی داشتن که حقشون نبود😔حقشون نبود که زندگیشون اینقدر بد بگذره و در آخر زندگیشون به کلی نابود بشه.مثلا (ادامه متن ممکن است حاوی اسپویل یا همون لو رفتن داستان کتاب سنگدل از انتشارات هوپا باشد) هاتا دوست صمیمی جست اون یه کلاه دوز بود و همیشه داشت فرار میکرد تا مثل بقیه اعضای خانواده اش یه کلاه دوز دیوانه نشه ولی آخر شد😔یا کاترین شخصیت اصلی.اون میخواست با جست ازدواج کنه و با ماری آن خدمتکارش یه شیرینی پزی راه بندازه ولی پدر و مادرش اصرار داشتن که اون باید با پادشاه ازدواج کنه و ملکه بشه بعد از مرگ جست اون قلبشو با پیتر پیتر ، کسی که جست رو کشته معامله کرد و تبدیل به یه ملکه شرور شد😔و اما جست.اون یکی از خدمتگذاران ملکه ی سفید توی سرزمین شطرنج بود یا به عبارتی دیگر یه کلاغ سیاه بود.اون دلقک دربار سرزمین دل ها بود و ماموریتش این بود که قلب ملکه سرزمین دل ها (یا به عبارتی دیگر کاترین) بدزده و به سرزمین شطرنج ببره اما اون و کاترین عاشق هم شدن و درست چند ساعت بعد از اینکه عشقشون رو اعتراف کردند جست به دست پیتر پیتر کشته شد😔خیلی خب از این فضا دیگه بیایم بیرون تا گریه ام نگرفته😂


خب قرار بود مثل نسرین روزمرگی های نیمه ماه هامو بنویسم اما خب دیدم وقت نمیکنم هر روز بنویسم پس بی خیال شدم این دوتا رو فقط نوشتم😊
لایک و کامنت یادتون نره جبران میشه😘

پسندها (6)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

🖤☠️𝑵𝒂𝒔𝒓𝒊𝒏🖤☠️𝑵𝒂𝒔𝒓𝒊𝒏
22 شهریور 00 21:15
منم صبح كه پا ميشم اولين كارم روشن كردن كامپيوترع😐👌
ماهگرد دوستيمون هپییییی😁💕
عرررررر چه ماهی كيوووووتیییی😢🐟💜
لازنيای ماكارونی... دلم خواست عوضییی😐💔
هوم واجب شد حتما كتاب سنگدلو بخونم باحال به نظر مياد😀
خيوووب دگ حرفی ندرم برم اون يكی پستتو هم ببينم🙄❤️
Ava
پاسخ
عالی😐👌
تنکسس💙
یس خیلی کیوته ولی یه مدت دیدم بی حاله گفتیم شاید نزدیک کولره سردشه بردیمش تو اتاقم دیدیم غذا کم میخوره گفتیم شاید گرمشه بردیمش دوباره بیرون بازم غذا زیاد نمی خورد مامانم گفت سیره حالا بعد یکی دوروز بازم بهش غذا دادم نمیخوره گفتیم شاید آبش کثیفه خلاصه یه داستانی داشتیم😂
خوش مزه ست تو که قرمه سبزی و ماکارونی درست میکنی لازانیای ماکارونی هم بساز😁😂
حتما سنگدل رو بخون تقریبا همون آلیس در سرزمین عجایبه فقط داستان ملکه ی دل هاست همون جیغ جیغوئه(البته فکر کنم)اما اگه از جست خوشت بیاد آخرش به طور دردناکی نابود میشی💔
اوکی^^
🖤☠️𝑵𝒂𝒔𝒓𝒊𝒏🖤☠️𝑵𝒂𝒔𝒓𝒊𝒏
23 شهریور 00 13:53
خو روش نگهداريشو از گوگل سرچ كنين
اينجوري ممكنه يه طوريش بشه: (
غذاي مخصوص بش ميدين يا چي؟
Ava
پاسخ
جایی که خریدیم بهمون کلی راهنمایی داده
آره از همین میترسم
غذاش غذای مخصوص فایتره انگار
ولی با غذای فایتر خاله ام فرق داره بابام میگه نژادش متفاوته
🖤☠️𝑵𝒂𝒔𝒓𝒊𝒏🖤☠️𝑵𝒂𝒔𝒓𝒊𝒏
23 شهریور 00 13:53
چشم درست ميكنممم😀😔😂
Ava
پاسخ
😂
🖤☠️𝑵𝒂𝒔𝒓𝒊𝒏🖤☠️𝑵𝒂𝒔𝒓𝒊𝒏
23 شهریور 00 13:54
اوم حتما ميخونم😀
Ava
پاسخ
بخونن

25 شهریور 00 19:19
عه جان😐😐💓💓💓خیلیم زیبا
لازانیای ماکارونی
عررررر الان هوس پیراشکی و سالاد ماکارونی کردم شامم هیچی نداریم کوفت کنیم
به معنای واقعی میتونم بگم بی**شع**ور تشریف داری😤😤🤣🤣
دلممممم سالاد ماکارونی میخوااااد 
باااا لازانیای ماکارونی 
کلا عاشق اینجور غذاهای شیک و پیکم 
میگمااا 
هیچی
فردا شب حتما درست میکنم به همراه یک مشت سالاد ماکارونی😐
خودمم نفهمیدم چی گفتم 
حالا هر چی بهرحال 
😊ممنون
Ava
پاسخ
سپاس😐❤
بلی
عه وا
حرف بد ممنوع 10 سالم بیشتر نیستا:/
درست کن:/
❤️

25 شهریور 00 19:20
اون فی فی ای که میگین کی هست؟🤣
Ava
پاسخ
ماهی فایترمه^^

25 شهریور 00 19:22
به بهار بگم همچین پست زیبایی نوشتی تیکه تیکت میکنه
آخه عزیزم منم هوس میکنم
اونم همینطور 
من غذای مورد علاقم کباب جوجه است
اون هم کباب جوجه پیراشکی سالاد ماکارونی و لازانیا
و یک شربت که اسم شربتش بلوبریه دوست داره کنار میان وعده اش باشه
اههههههه
Ava
پاسخ
آره میدونم خودمم پستمو میخونم دوباره دلم میخوادش
 

25 شهریور 00 19:22
ولی اشکال نداره فردا شب درست میکنم بیشعور جان
Ava
پاسخ
گفتم حرف بد ممنوعا 
الان کلی حرف برای دفاع از خودم دارم ولی نمیگم تا رابطه ی دوستیمون به هم نخوره))

6 مهر 00 16:47
اولن اینکه من حرف بدی نزدم شما زود ناراحت میشی من اینو سر شوخی میگم و به هر کی گفتم میدونست شوخیه و ناراحت نشدم حتی ۸ سالشم بود اگر جنبه ی شوخی نداری بگو
 
Ava
پاسخ
هوم ببخشید
نه اتفاقا خودم از اونام که شوخی میکنن
بازم ببخشید خوشگلم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Avas memories می باشد