avaava، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
وبلاگم:)وبلاگم:)، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره
نوشتن خودم توی وبلاگم^^نوشتن خودم توی وبلاگم^^، تا این لحظه: 3 سال و 30 روز سن داره
طوطی ام طلا 💛طوطی ام طلا 💛، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
🖤بلینک شدنم💗🖤بلینک شدنم💗، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
💜آرمی شدنم💜💜آرمی شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
💗فوراور شدنم💟💗فوراور شدنم💟، تا این لحظه: 3 سال و 19 روز سن داره
💙مای شدنم💜💙مای شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
💛مومو شدنم💜💛مومو شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
🖤نورلند شدنم💜🖤نورلند شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
💗Friendship With Lisa💜💗Friendship With Lisa💜، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه سن داره
🤍آی آر تروپر شدنم💙🤍آی آر تروپر شدنم💙، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
💙Friendship with Nasrin💛💙Friendship with Nasrin💛، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره
🖤اوربیت شدنم🤍🖤اوربیت شدنم🤍، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
❤Friendship with Bahar💛❤Friendship with Bahar💛، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
💜Friendship with Sana❤💜Friendship with Sana❤، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
Creative destructionCreative destruction، تا این لحظه: 2 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
JinHeeJinHee، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
هتل هایدویهتل هایدوی، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
🤍آلفا شدنم💙🤍آلفا شدنم💙، تا این لحظه: 11 ماه و 29 روز سن داره

Avas memories

(:

قدمی با دخترم (3)

1392/7/16 16:25
نویسنده : Ava
506 بازدید
اشتراک گذاری

 

مشغول مرتب کردن عکسهای آوا خانوم بودم و این عکسها رو یافتم و دیدم بهترین کار اینه که تا کوچولوی من خوابه اینارو بزارم روی وبلاگش.لبخند

و اینم چند بازی دیگه که باهم انجام دادیم

...

ایده این بازی رو از یکی از سایتها یا وبلاگها گرفتم و همینجا عذرخواهی میکنم که اسمش و به یاد نمیارم

وسایل لازم : مقداری کاغذ رنگی و یه پاکت نمک و یه کوچولوی مشتاق

کاغذ رنگیها رو نوار نوار بریدم و بهم چسبودندم و توی یه ظرف لبه دار گذاشتم که نمکها بیرون نریزه (البته لبه ظرف ما زیادی بلند بود و یه کم آوا رو با مشکل روبه رو کرد)

خلاصه نمک فراوان روی کاغذها ریختم تا پنهان شدن حالا در اختیار دخملی بود تا هر کاری دوست داره انجام بده.

اثر دست و انگشتاش و میزاشت که با کناررفتن نمکها زیرش به صورت رنگارنگ دیده میشد و باانگشت طرح ایجاد میکرد

خودش هم میخواست توی چیدن کمک کنه.ببینید با چه دقتی میخواد بچینهلبخند

ر

ت

کاغذهارو خوب بچسبونید که نمکها زیرش نره.

_______________________________________________________________________

توی بازی بعدی تصمیم داشتم با کاغذ رنگی کشیدن و چیدن و چسباندن اشکال هندسی ،هم با چسب ماتیکی و هم چسب کاغذی رو بهش نشون بدم که خانوم طلا همه کارها رو خودش یه عهده گرفت و اجازه نداد من کمکی کنم .

ل

ث

ثث

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Avas memories می باشد