avaava، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره
وبلاگم:)وبلاگم:)، تا این لحظه: 13 سال و 19 روز سن داره
نوشتن خودم توی وبلاگم^^نوشتن خودم توی وبلاگم^^، تا این لحظه: 3 سال و 30 روز سن داره
طوطی ام طلا 💛طوطی ام طلا 💛، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره
🖤بلینک شدنم💗🖤بلینک شدنم💗، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 19 روز سن داره
💜آرمی شدنم💜💜آرمی شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره
💗فوراور شدنم💟💗فوراور شدنم💟، تا این لحظه: 3 سال و 19 روز سن داره
💙مای شدنم💜💙مای شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره
💛مومو شدنم💜💛مومو شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
🖤نورلند شدنم💜🖤نورلند شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
💗Friendship With Lisa💜💗Friendship With Lisa💜، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه سن داره
🤍آی آر تروپر شدنم💙🤍آی آر تروپر شدنم💙، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
💙Friendship with Nasrin💛💙Friendship with Nasrin💛، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره
🖤اوربیت شدنم🤍🖤اوربیت شدنم🤍، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
❤Friendship with Bahar💛❤Friendship with Bahar💛، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
💜Friendship with Sana❤💜Friendship with Sana❤، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره
Creative destructionCreative destruction، تا این لحظه: 2 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره
JinHeeJinHee، تا این لحظه: 2 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
هتل هایدویهتل هایدوی، تا این لحظه: 1 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره
🤍آلفا شدنم💙🤍آلفا شدنم💙، تا این لحظه: 11 ماه و 29 روز سن داره

Avas memories

(:

اند احوالات آوا خانوم؛ در دو هفته‌ی اخیر

1390/10/19 20:31
نویسنده : Ava
603 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم
دو هفته است که واست مطلب ننوشتیم و نگفتیم که چه پیشرفت‌هایی کردی.
تو این دو هفته واقعاً بزرگ شدی و یه سری کارا می‌تونی خودت انجام بدی.
در ادامه مطلب تیتروار به همراه عکس برات توضیح می‌دم که چه کارهایی رو می‌تونی انجام بدی و چه چیزا یاد گرفتی و چه اتفاقاتی تو این مدت افتاده برات.

سلام دختر گلم
امروز 19 دیماه سال 90 هست و دو هفته است که واست مطلب ننوشتیم و نگفتیم که چه پیشرفت‌هایی کردی.
تو این دو هفته واقعاً بزرگ شدی و یه سری کارا رو می‌تونی خودت انجام بدی.
در ادامه مطلب تیتروار به همراه عکس برات توضیح می‌دم که چه کارهایی رو می‌تونی انجام بدی و چه چیزا یاد گرفتی و چه اتفاقاتی تو این مدت افتاده برات.


1) سرما خوردگی شما! ناراحت
تو این مدت شما سرما خوردی. شما چند شب بود که خوب نمی‌خوابیدی و وقتی نفس می‌کشیدی صدای خس خس ازت بلند می‌شد. چون خوب نفس نمی‌کشیدی ناآروم بودی و خوب نمی‌خوابیدی. یه کم که وضعت رو به وخامت گذاشت شما رو با مشورت یکی از همکارام بردم درمانگاه فدک. پیش دکتر امیری. دکتر اول چندتا شربت داد که مؤثر نشد. روز بعدش یه شربت قوی داد که اونم جواب نداد. روز سوم تصمیم گرفت آنتی بیوتیک تجویز کنه که خوشبختانه به محض شروع مصرف جواب داد و شما شروع کردی به خوب شدن و کم کم از حالت ناراحت و ناآروم به سمت خوشمزه بودن و خندون بودن رفتی.
دست دکتر امیری درد نکنه که با تجربه و احتیاطش باعث خوب شدن شما شد. تشویق


2) آوای قدرتمند! نیشخند
تو این مدت شما کنترل و زور دستات بیشتر شده و می‌تونی راحت اجسام رو بگیری و کنترل کنی. تو عکس زیر شما به راحتی شیشه شیر تقریباً بزرگ که حاوی جوشونده واسه شیکم مبارکتون بود رو خودتون یه دستی گرفتید و دارید با خوشحالی و غرور (!) میل می‌فرمایید!

آوا خانوم قدرتمند در حال خوردن جوشونده

3) آوای چرخان!
یه شب که به خیال خودمون شما رو خوابونده بودیم و داشتیم آماده می‌شدیم واسه خواب، ناگهان ساعت 2 بعد از نیمه شب شما از خواب بیدار شدی و بنای خوشمزگی و خنده راه انداختی!
البته ما هم با وجود اینکه خوابمون میومد پایه بودیم!!!!
اون شب شما برای اولین بار خودتون بدون کمک دمر شدی و دوباره بدون کمک برگشتی به حالت اول!
البته سر شب به تنهایی دمر شده بودی ولی نیمه شب به تنهایی تونستی برگردی به حالت اول.
خلاصه شما که خودتون کلی ذوق کرده بودی و خوشحال از عمل قدرتمندانتون داشتی می‌خندیدی و ما هم فارغ از ساعت، ذوق شما می‌کردیم!
عکس زیر مربوط به همون عملیات سرشبتون هست و چون از عملیات نیمه شب فقط فیلم گرفته بودیم پس این عکس رو واست می‌ذاریم.

اولین دمر شدن آوا خانوم (بدون کمک)

4) آغاز رسمی غذا خوردن آوا خانوم!
به سفارش دکتر امیری و با توجه به سنتون (5 ماه و نیم) تصمیم گرفتیم که غذا دادن به شما رو شروع کنیم. به همین خاطر با لعاب برنج شروع کردیم و فردا هم فرنی دعوت مامانیم!!!
عکس‌های زیر هم غذا خوردن با قاشق خوشگلتون رو نشون میده و هم ظرف‌های قشنگتون رو.

آوا خانوم در حال خوردن لعاب برنج
ظرف غذای زیبای آوا خانوم

5) اولین دسته گل به آب دادن آوا خانوم! تعجب
یه شب که شما خوشمزه و منگول بودید و به کمک مامانی نشسته بودید گوشه‌ی میز دسته گل به آب دادید و گلدونی که رو میز بود رو سرنگون کردید و در اوج تعجب ذوق کردید! نیشخند

اولین دسته گل به آب دادن آوا خانوم

6) گغغغغغغغغغغغغغغغ! سبز
تو این مدت شما دوتا کار رو یاد گرفته بودید. اولیش گفتن مرتب و با ذوق عبارت "گغغغغغغغغغغغغغغغغغ" بود که هم خودتون و هم ما کلی ذوق می‌کردیم. دومین کار رو می‌تونی خودت تو عکس زیر ببینی.

آوا خانوم و یه کار جدید


7) گرفتن پا قهقهه
جدیداً هم یاد گرفتی چنگ می‌ندازی پات رو می‌گیری و کلی ذوق می‌کنی!

آوا خانوم

خلاصه بابایی
شما تو این مدت کلی عوض شدی و بزرگ شدی (قربونت برم من)
امیدوارم همیشه خوب و خوش و خندون باشی.

پسندها (1)

نظرات (9)

حسنا سادات
20 دی 90 12:55
سلام عزیزم دختر نازی داری.خدا برات حفظش کنه. خوشحال میشم به وب حسنای منم سر بزنی و اگه دوست داشتی تبادل لینک داشته باشیم. ممنون
خاله مریم
20 دی 90 18:49
الهی قربونت برم قلمبه
خاله مریم
20 دی 90 18:53
بی بی بی دندوون نرو سراغ قندوون اینقد نخور شیرینی که خواب بد ببینی خواب یه کرم گنده که دندوناتوو خورده هوووووووووورررررااااااااا
مژی جون
28 دی 90 8:10
الهی چه ناز شده این اوا جیگری ...ایشالا همیشه سلامت و شاد باشه در کنار مامان وبابا و خانواده
روح انگیز مامان سیاوش کوچولو
28 دی 90 10:58
سلام بابایی دارا جون 6 ماهگی نازنین دخترتون مبارک منم یه پسر 6 ماهه دارم دوست داشتید سری هم به ما بزنید ببوسید این 6 ماهه ناز نازی رو
فاطمه
1 بهمن 90 20:07
بابا جونی سلام خوبی به منم سری بزن انار جون ما به جمع فرشته ها پیوست
مامان خورشید
6 بهمن 90 11:01
سلام اوااااا کوچولو خاله حالت بهتر شد عروسکم میکشم مامانتو که بهت واکسن زد تو حالت بد شد عزیززززم نجمه جونم اوا خوبه؟؟؟؟
حسناسادات
8 بهمن 90 20:16
سلام نجمه جون شرمنده فکر کردم لینکت کردم. الان اضافه میکنم. آوا جونو ببوس از طرف من
مامان خورشید
9 بهمن 90 14:28
عزیزم قربونت برم خوب شدی عزیزکم؟؟؟؟بووووسسس جیگری منم لینکت کردم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Avas memories می باشد