avaava، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره
وبلاگم:)وبلاگم:)، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره
نوشتن خودم توی وبلاگم^^نوشتن خودم توی وبلاگم^^، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره
طوطی ام طلا 💛طوطی ام طلا 💛، تا این لحظه: 4 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره
🖤بلینک شدنم💗🖤بلینک شدنم💗، تا این لحظه: 3 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
💜آرمی شدنم💜💜آرمی شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
💗فوراور شدنم💟💗فوراور شدنم💟، تا این لحظه: 2 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره
💙مای شدنم💜💙مای شدنم💜، تا این لحظه: 3 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره
💛مومو شدنم💜💛مومو شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره
🖤نورلند شدنم💜🖤نورلند شدنم💜، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره
💗Friendship With Lisa💜💗Friendship With Lisa💜، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
🤍آی آر تروپر شدنم💙🤍آی آر تروپر شدنم💙، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
💙Friendship with Nasrin💛💙Friendship with Nasrin💛، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره
🖤اوربیت شدنم🤍🖤اوربیت شدنم🤍، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره
❤Friendship with Bahar💛❤Friendship with Bahar💛، تا این لحظه: 2 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
💜Friendship with Sana❤💜Friendship with Sana❤، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
Creative destructionCreative destruction، تا این لحظه: 2 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
JinHeeJinHee، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه سن داره
هتل هایدویهتل هایدوی، تا این لحظه: 1 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره
🤍آلفا شدنم💙🤍آلفا شدنم💙، تا این لحظه: 10 ماه و 25 روز سن داره

Avas memories

(:

سلام! خوبین؟ زمان نسبتا زیادی گذشته منم همراه با زمان تغییر کردم زندگیمم تغییر کرده دلم برای دوستام تنگ شده سانا، نسرین، مدی و خیلیای دیگه که قطعا جا نمیشه اسماشونو بنویسم دلم برای اون روزای خوش تنگ شده روزایی که فکر میکردم خیلی دارم سختی میکشم ولی حالا که فکرشو میکنم اون دوران خیلی خوشی بود پریشونم گمراهم هدفمو تو زندگی از دست دادم به قول بکی(FALL)مبارزه‌ام رو از دست دادم، دیگه نمیدونم باید برای چی بجنگم و بیشتر از همه..خستم ذهنم خسته‌ست، روحم خسته‌ست، جسمم خسته‌ست.. راستی! یه ماهه رفتم تو 13 سال:> و خب تیزهوشانم قبول شدم و همچی خیلی یهویی شد یمدتم به خاطر اون حالم گرفته بود چون نمیخواستم از م...
20 شهريور 1402

بعد از کلی وقت..

سلام! آوا صحبت میکنه یه مدت نیومدم نینی وبلاگ چقدر عوض شده اینجاا خب چخبر خوبین خوشین؟ میخوام خاطرات گذاشتنو دوباره شروع کنم ^~^   بزارین یه توضیح کلی از این چند وقت بگم عید خیلی خوبی داشتم شیراز بودم و خب عیدیم هم گوشی و مانگا بود:] توی عید یکی از اقواممون رو بعد کلی وقت دیدم تازه از استرالیا یکم اومده بودن ایران و خب خیلی خوب بوددد باغ داییم رفتم و اونجا با یه گربه دوست شدم و اسمشو گذاشتم شدو شدو دوتا دوست هم داشت که براشون اسم گذاشتم ولی یادم نمیاد😅 ولی خب تنها کسی که اومد پیشم شدو بود و دوستاش نمیومدن خلاصه کلی بیرون رفتیم از جمله سیرک و بولینگ ازونجایی که جایی که رفتیم بولینگ مال آشنامون بود دو ساعت رایگ...
3 ارديبهشت 1402

شام و انیمه، شروع دوباره خاطرات

دیشب خیلی یهویی دلم خواست شاممو با انیمه جلو کامپیوترم بخورم:) خلاصه من قبلا نصف قسمت اول ری زیرو رو دیده بودم این شد که دیشب تا قسمت 5 یا 6 دیدمش:) خلاصه خیلی حال داد اصلا شام خوردن جلو کامپیوتر یا تلوزیون یا کلا تو اتاق یه حس و حال خوبی داره:)
14 شهريور 1401

صولتی خوشگلم

دو سه روزه ماهی زبرای خوشگلم صولتی مریضه من فکر میکردم مثل بقیه اتفاقی براش افتاده و داره میمیره و مریضی نداره و خلاصه از دیروز ظهر این فکرو داشتم امروز صبح پاشدم و دیدم زندست و بعد کلی خوندن تو نت و کار کشیدن از حافظه و به یاد آوردن مطالبی که قبلا خونده بودم متوجه شدم نفخ و یبوست داره بچم . از صبح بالاسرشم میخواستم بهش دارو بدم که بابام گفت نه وایسا من از اداره بیامو اینا خودم یه کارایی میکنم ولی من نمیتونم صبر کنم حالش خیلی بده داره میمیره و فکر نکنم تا وقتی بابام بیاد زنده بمونهT-T ولی خب دیگه چه میشه کرد قرنطینش کرده بودم الان یکم با توری گذاشتمش تو آکواریوم که دمای بدنش عادی بشه و اکسیژن بگیره بعد دوباره جداش کنم فعلا فک کنم ...
19 مرداد 1401

...

خستم دیشب تا ساعت 5 صبح بیدار بودم و با دختر دختر عمه های مامانم(سارا و سما) و دخترعمه مامانم(خاله ژیلا) گل آرایی های عروسی خالم که امشبه رو کامل میکردم صبح زود هم برای عقد خالم بیدار شدم رفتم آرایشگاه تا موهامو درست کنن قسم میخورم اگه کف سرم میتونست تاول میزد سشوارشون خیلی داغ بود  خلاصه... خستم از همه لحاظ اعصاب... روح و روان... دلم میخواد سرمو بکنم تو بالشت و جیغ بزنم:|
18 تير 1401

آهنگ نوشته:)

Mix a little bit of weed with a little bit of cash With a little bit of this, with a little bit of that We gon' be al-, we gon' be al- We gon' be al-, we gon' be al- Mix a little bit of weed with a little bit of cash With a little bit of this, with a little bit of that We gon' be al-, we gon' be alright We gon' be al-, we gon' be al- *** Take me to church I'll worship like a dog at the shrine of your lies I'll tell you my sins and you can sharpen your knife Offer me that deathless death Good God, let me give you my life Take me to church I'll worship like a dog at the shrine of...
5 تير 1401

...

الان بیشتر از هروقت دیگه ای عصبانی و ناراحتم... خب راستش امروز قرار بود بعد مدت ها بهترین دوستمو ببینم اینقدر هیجان داشتم که شب خوابم نبرد صبح ساعت 8:20 بلند شدم که برم حمام مامانم اومد پیشم بعد گفت گفته مهمون داریم و دقیقا مهمونشون هم همون کسی بود که دوستم دیروز خونشون بود !  از شانسم هم مهمونا دو سه هفته میمونن بعد قراره دوستم با مهمونا برای عید و اینا بره مسافرت و منی که روز به روز تنهاتر و افسرده تر میشم... نمیدونم از دست کی عصبانی باشم... مهموناشون یا مامانش ؟ حالا نه خیلی هم کم اون مهمونو میبینن به خدا هرروز پیش همن یه روز رو برای من و دوستم خالی نمیزارن... من برم یکم بازی آنلاین کنم خشمم رو (با تفنگ:/) سر رقیبام خالی ک...
25 اسفند 1400
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Avas memories می باشد